در ادبیات سیاسی انگلیسیها، گفتاورد نغزِ پر مغزی میگوید که هر ناچیزی، سیاسی ست. بازم یعنی که، نه تنها همه رفتارهای و کردارهای انسان ریشه در سیاست گروه حاکم دارد که حتی پندارهها و انگارهها و آرمانهای ناچیز و پیش پا افتاده نیز، مایه ور از ارزشها و اندیشههای سیاسی رایج در هر زمانه است. نمونه؟ هزاران نمونه در این باره میتوان آورد، اما من در اینجا به منظومه کوتاهی اشاره میکنم که پیامکی ست که جوانان بسیجی در هفته گذشته برای هم میفرستادند. البته گفتن ندارد که این منظومه چندین و چند گیر و گرفتاری در وزن و ردیف و قافیه و دستور زبان فارسی دارد و آشکارا از ذهنیتی شفاهی و نافرهیخته و بسیجی جوشیده و خروشیده است. هدف ما در اینجا بررسی ارزشداوریهای نویسنده در این متن است که وی ناخودآگاه به بیان آنها پرداخته است. پس نخست این منظومه کوتاه را بخوانید تا سپس به بررسی آن بپردازیم:
فرض کن حضرت مهدی به تو مهمان گردد
ظاهرت هست چنــانی که خجــــالت نکشی
ظاهرت هست چنــانی که خجــــالت نکشی
خــانه ات لایق او هست که مهمـــــان گردد
باطنت هست پسنــدیده ی صـاحب نظــری
باطنت هست پسنــدیده ی صـاحب نظــری
پول بی شُبهـــه و ســـــالم تو حسابت داری
آنقـــدرهست که یک هدیـــه برایش بخری
آنقـــدرهست که یک هدیـــه برایش بخری
ازغذاهــــای لذیذ ی که به منـــــــزل داری
لقمــه ات درخور او هست که نزدش ببری
لقمــه ات درخور او هست که نزدش ببری
حاضــری گوشـــی همــــــراه تو را چک بکند
با چنین شرط که در حافظــــــه دستـــی نبری
با چنین شرط که در حافظــــــه دستـــی نبری
گرتو را خواست که یک دوست ســالم گویی
درکجـــا داری رفیقــــــی که به او نام ببری
درکجـــا داری رفیقــــــی که به او نام ببری
گرزتو خواست که چنــد آیه ز قرآن خـوانی
آشنـــــــایی و مسلــــــــــــــط به زبان عربی
واقفـــی برعمـل خویش که بیش ازدیگـــران
می توان گفت تو را شیعـــه ی اثنـی عشـری
می توان گفت تو را شیعـــه ی اثنـی عشـری
از بندِ تنبانی بودن این منظومه که بگذریم، میتوانیم ستیزِ فرهنگ کهنه و نو و پیامدهای توانکاه آن را در نویسنده این متن و هم کیشان او ببینیم. در نخستین بیت، سخن از ظاهرِ ناپسند منتظران مهدی ست. اگرچه این ظاهر، زیبنده ورود ناگهانی مهدی نیست، اما ضرورت زمانه است و از ستیز و کشاکش میان زندگی مدرن که ریشه در ارزشهای غربی دارد با ارزشهای اسلامی و امام پسند میگوید. پیش پندار نویسنده در این بیت این است که مردان با ریش تراشیده و سر ِ بی کلاه و جامههای مدل غربی و زنان، روی و موی پیراسته و آراسته پیدا و خوشبوی و دلنشین، نمیتوانند، میزبان و پذیرای خوبی برای امام زمان باشند.
نویسنده در بیت دوم، پا را از این هم فراتر میگذارد و "آقا مهدی" را که شخصیتی روحانی و الهی ست، فردی مصرفی میپندارد که هر خانهای درخور ورود او نیست. اگر تا نیم سده پیش، پنداره همگانی دینی، سیرت نیکو را ارزشمند میدانست و دارایی را سنجه نیک و بد نمیپنداشت، اما گویا امروز به خیال نویسنده این پیامک، مسلمانِ منتظر باید خانهای درخور امام داشته باشد که لابد بزرگ و ویلایی در محله داریان است. شاید بگویید که مراد نویسنده از "خانه لایق"، شیوه دکوراسیون و ابزاری ست که در آن است. البته میشود چنان پنداشت، اما بیت سوم و چارم، این پنداره را نادرست نشان می دهد و از پیرو مهدی میپرسد که اگر آقا به خانهات بیاید، آیا پول و پله داری که هدیهای برایش بخری و غذای لذیذی برایش بپزی؟ پس امامی که قرار بود برای دادستانی از تهیدستان و بینوایان بیاید و دادگستری کند و سُفره "جامعه بی طبقه توحیدی" را در جهان بگسترد، در این نوشته، فردی مادی و مصرفی و هدیه خواه و لذیذخوار پنداشته شده است.
بیت پنجم، بیتالغزل این منظومه است زیرا که به روشنی با ما از ناهمایندی دین و دنیا میگوید. اگر آقا، گوشی تلفن همراه تو را "چک" بکند، یعنی که گوش به پیامهای زنان و یا مردان نامحرمی که تو با آنها سروکار داری فرادهد، توی مسلمان منتظرالمهدی، چه خاکی بسرت خواهی ریخت. ناگفتهای که این بیت، ناخودآگاه با خواننده در میان میگذارد این است که این دین در دنیای کنونی، ظاهر و باطنی دوگانه میخواهد. یعنی که مومنان و منتظران همه در خلوتگاه خود در گوشیهای تلفن همراه، آنچههایی را که نباید، پنهان میدارند و به گفته حافظ، چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند. پس چگونه میتوان در زمانهای که داشتن و انباشتن و خویشخوش خواهی ارزشمند و همگانی ست، خود را "شیعه اثنی عشری" خواند و برای نشان دادن مسلمانی خویش، چند آیه از قرآن را ازبر داشت.
بیت ششم نیز دست کمی از بیت پنجم ندارد و با ما از نبود دوستی و پیوندهای انسانی در میان برادران بسیجی و قاچاقچی سخن میگوید. بله، درست گفتهاند؛ هر ناچیزی نیز سیاسی ست. کافی ست که لایه های رویین آن را پس بزنیم تا به هستههای ارزشی – سیاسی آن برما آشکار گردد.
نویسنده در بیت دوم، پا را از این هم فراتر میگذارد و "آقا مهدی" را که شخصیتی روحانی و الهی ست، فردی مصرفی میپندارد که هر خانهای درخور ورود او نیست. اگر تا نیم سده پیش، پنداره همگانی دینی، سیرت نیکو را ارزشمند میدانست و دارایی را سنجه نیک و بد نمیپنداشت، اما گویا امروز به خیال نویسنده این پیامک، مسلمانِ منتظر باید خانهای درخور امام داشته باشد که لابد بزرگ و ویلایی در محله داریان است. شاید بگویید که مراد نویسنده از "خانه لایق"، شیوه دکوراسیون و ابزاری ست که در آن است. البته میشود چنان پنداشت، اما بیت سوم و چارم، این پنداره را نادرست نشان می دهد و از پیرو مهدی میپرسد که اگر آقا به خانهات بیاید، آیا پول و پله داری که هدیهای برایش بخری و غذای لذیذی برایش بپزی؟ پس امامی که قرار بود برای دادستانی از تهیدستان و بینوایان بیاید و دادگستری کند و سُفره "جامعه بی طبقه توحیدی" را در جهان بگسترد، در این نوشته، فردی مادی و مصرفی و هدیه خواه و لذیذخوار پنداشته شده است.
بیت پنجم، بیتالغزل این منظومه است زیرا که به روشنی با ما از ناهمایندی دین و دنیا میگوید. اگر آقا، گوشی تلفن همراه تو را "چک" بکند، یعنی که گوش به پیامهای زنان و یا مردان نامحرمی که تو با آنها سروکار داری فرادهد، توی مسلمان منتظرالمهدی، چه خاکی بسرت خواهی ریخت. ناگفتهای که این بیت، ناخودآگاه با خواننده در میان میگذارد این است که این دین در دنیای کنونی، ظاهر و باطنی دوگانه میخواهد. یعنی که مومنان و منتظران همه در خلوتگاه خود در گوشیهای تلفن همراه، آنچههایی را که نباید، پنهان میدارند و به گفته حافظ، چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند. پس چگونه میتوان در زمانهای که داشتن و انباشتن و خویشخوش خواهی ارزشمند و همگانی ست، خود را "شیعه اثنی عشری" خواند و برای نشان دادن مسلمانی خویش، چند آیه از قرآن را ازبر داشت.
بیت ششم نیز دست کمی از بیت پنجم ندارد و با ما از نبود دوستی و پیوندهای انسانی در میان برادران بسیجی و قاچاقچی سخن میگوید. بله، درست گفتهاند؛ هر ناچیزی نیز سیاسی ست. کافی ست که لایه های رویین آن را پس بزنیم تا به هستههای ارزشی – سیاسی آن برما آشکار گردد.
از یادداشت های شبانه ی ابراهیم هرندی :
http://www.akhbar-rooz.com/printfriendly.jsp?essayId=41383
http://www.akhbar-rooz.com/printfriendly.jsp?essayId=41383